"ما گرگها را در حالی که از بالای درختان میگذریم، میبینیم. هیولاهای جهشیافته، شریر، مودار، همه دندانهای نیش، پنجهها و ماهیچهها. جانور درون من سعی میکند به زور راهش را به سطح زمین برساند، بیصدا بر سر برادران تابخوردهاش زوزه میکشد. من هرگز خودم را از شر گرگ خلاص نکردم..."
در حالی که Shadow اسرارآمیز ارتشی از شیاطین می سازد، گرابز و تیمش ناامیدانه به دنبال پاسخ هستند. اما وقتی آنها سرنخ جدیدی را دنبال می کنند، آنها را به دشمن قدیمی و غیرمنتظره ای می برد.