پانزده زندگی اول هری آگوست که بسیار بدیع، خنده دار و تکان دهنده است، داستانی خارق العاده از زندگی بارها و بارها از نویسنده برنده جایزه جهانی فانتزی، کلر نورث است.
هری آگوست در بستر مرگ است. از نو.
مهم نیست که او چه می کند یا تصمیماتی که می گیرد، وقتی مرگ فرا می رسد، هری همیشه به همان جایی که شروع کرده باز می گردد، کودکی با تمام دانش زندگی که قبلاً ده ها بار قبلاً زندگی کرده است. هیچ وقت هیچ چیز تغییر نمی کند. تا به حال. در حالی که هری به پایان یازدهمین زندگی خود نزدیک می شود، دختر کوچکی در کنار تخت او ظاهر می شود. او میگوید: «دکتر آگوست تقریباً دلم برایت تنگ شده بود». "من باید یک پیام بفرستم".
این داستان کارهای بعدی است که هری انجام می دهد و قبلاً چه کاری انجام داده است و چگونه سعی می کند گذشته ای را که نمی تواند تغییر دهد و آینده ای که نمی تواند اجازه دهد را نجات دهد.