"پسری که زنده ماند" عنوان اولین فصل از کتاب های هفت گانه "Harry Potter" است. پیشگویی ها حاکی از این است که روزی پسری زاده خواهد شد که "Lord Voldemort"، قدرتمندترین جادوگر سیاه را شکست خواهد داد. به همین خاطر لرد سیاه پس از یافتن مکان زندگی "Lily" و "James Potter" آن ها را به قتل می رساند ولی پیش از اینکه موفق به کشتن Harry شود مادر هری خودش را بین او و نوزادش قرار میدهد. وقتی این اتفاق افتاد، جادوی کشنده و معروف Avada Kedavra به Lily برخورد میکند و پس از بازگشت، به خود لرد سیاه اصابت میکند و تاثیر مخربی روی قدرت و جسم او میگذارد. پس از اینکه این خبر در دنیای جادوگری پیچید، هری پاتر، تنها کسی که از ورد کشنده و ممنوعه جان سالم به در برده بود تبدیل به مشهورترین فرد در این دنیا شد. اما جادوی لرد سیاه یک یادگاری بر پیشانی هری باقی گذاشت، یک علامت سرخ به شکل رعد که هری را با هر جادوگر دیگری متمایز میکرد. در تولد یازده سالگی اش هری درمییابد که یک جادوگر است.
پس از هضم این حقیقت که او یک جادوگر است هری رهسپار مدرسه جادوگری و رویایی "Hogwarts" میشود. در قطار او با پسری مو قرمز و کک و مکی به نام "Ron Weasley" و دختری باهوش به نام "Hermione Granger" آشنا میشود. همان شب در طی مراسمی، کلاه گروه بندی هری را در یکی از گروه های چهارگانه Gryffindor، Hufflepuff، Ravenclaw و Slytherin که هر یک ویژگی های خاص و منحصر به فرد خود را دارند قرار داد. هاگوارتز برای هری حکم خانه را داشت. جایی که در آن اوقات شادی را در کنار بهترین دوستانش سپری میکرد. اما زندگی در هاگوارتز برای او بهایی داشت. بهایی که هر سال باید با به خطر انداختن جان خود و دوستان صمیمی اش آن را میپرداخت. با این حال فکر انتقام گرفتن از ولدمورت هرگز از فکر و ذهنش بیرون نمیرفت. از طرفی جادوگر سیاه تضعیف شده نیز از هر فرصتی برای بازگشتن به قدرت استفاده میکرد و هر روز به تعداد یاران وفادارش که به "Death-eater" شهرت داشتند اضافه میشد.
در همان اولین روز سال تحصیلی با شخصیتی مرموز به نام پروفسور “Severus Snape” آشنا میشویم که رفتار بسیار نامناسبی با هری پاتر دارد و با هر خطای کوچکی از هری و گریفیندور نمره کسر میکند. اسنیپ زمانی یکی از مرگخواران بوده ولی با شهادت دامبلدور در دادگاه مبنی بر اینکه او دیگر از گروه آن ها جدا شده است تبرئه می شود و به عنوان یکی از اساتید هاگوارتز فعالیتش را شروع میکند.
سال اول برای هری سال خوش یمنی نبود و بارها خطر از بیخ گوش او رد شد. در سال دوم او با هیولای باستانی و زهرآلود به نام "Basilisk" مواجه شد ولی این بار هم جان سالم به در برد. در کتاب سوم که روایت گر حوادث سال سوم است، هری پاتر و دوستانش با زندانی خطرناکی به نام "Sirius Black" سر و کار دارند که به گفته برخی کسی است که مکان زندگی پدر و مادر هری را به لرد سیاه لو داد. پس از اینکه حقایق برای هری درباره زندانی فراری آشکار میشود حال او باید خود را برای مسابقه ای بزرگ و تاریخی آماده کند. مسابقه ای به اسم "Triwizard Tournament" که در آن هری با سه جادوگر جوان و با استعداد دیگر رقابت میکند. طی حوادث تلخ و غیرمنتظره ای، لرد سیاه دوباره به قدرت میرسد ولی بسیاری از مردم حرف های هری مبنی بر بازگشت این جادوگر بی رحم را باور نمیکنند. در کتاب پنجم گروهی از افراد معتمد "Dumbledore" محفلی به نام "محفل ققنوس" را تشکیل میدهند که هدف آن مبارزه با ولدمورت و محافظت از پسر برگزیده یعنی هری پاتر است. کتاب ششم مخاطبان خود را با شوک های بسیاری روبرو میکند و لحظات مهیج اما تلخ را به آن ها میچشاند. "هری" که چیزی برای از دست دادن ندارد تصمیم می گیرد به همراه "رون" و "هرماینی" به دنبال "Horcrux" ها برود و با نابودی آن ها پس از هفده سال از قاتل والدینش انتقام بگیرد.
هر کتاب از مجموعه کتاب های هری پاتر دارای داستان های فرعی متفاوتی هستند و مخاطب را با ماجراجویی های زیادی همراه می کند. اما با این حال خط اصلی داستان یعنی مقابله هری پاتر و ولدمورت در هر کتاب با مهارت بسیار زیادی حفظ شده است و هرگز نویسنده شما را تنها و سردرگم و بی خبر از سرنوشت شخصیت های خود رها نمی کند.